آسمان چشمانت که مهتابی می شود شب آرام از راه می رسد آرامش می بارد از نگاهت به وقت مهتاب ستاره ها گل لبخند را روی لبانت نقش می زنند نقره فام و من آرامش را می نوشم از زمزمه مهتابی چشمانت من یک عاشقانه ام از جنس بوسه که هر شب از زیر عقربه های تکرار با بوسه ای عاشقانه سر می خورم روی موهایت درست مثل باران از رویایی به رویایی دیگر به تو فکر میکنم و تو همیشه در عجیب ترین زمان در قلب منی چه احساس زیبایی است که ناگهان با فکر زیبای تو غافلگیر شوم و می نوشم تو را لب هایت را مثل جامانده ای در کویر با آخرین قطره از سرابی دور می پوشم تو را و این امید بازگشت در من فقط تویی قشنگ ترین علاقه ی قلبی منی آرزویی گمشده در رویای مــنی کاش تو را به اندازه ی یک شب تقدیر بود ونَفَس هایت را قطره قطره بچکان رویِ لبم من آن گیاهِ تشنه اَم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|